🇮🇷 ایران وب 🇮🇷

باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک ؛ می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست ؟!

و باز شعری در از امید که خیلی دوسش دارم

1400/7/1 20:47
نویسنده : ܩُـهـنـا♡
146 بازدید
اشتراک گذاری

آسمان را بنگر ، که هنوز ، بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر ، 

به ما می خندد!

یا زمینی را که دلش از سردیِ شب های خزان 

نه شکست و نه گرفت!

بلکه از عاطفه لبریز شد

و نفسی از سر امید کشید 

و آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید

زیر پاهامان ریخت،

تا بگوید که هنوز ، پر امنیتِ احساس خداست !

دوست من ، غصه چرا ؟

تو مرا داری و هر شب و روز ،

آرزویم ، همه خوشبختی توست،

دوست من ! دل به غم دادن و از یأس سخن ها گفتن 

کار آنهایی نیست ، که خدا را دارند ...

غم و اندوه ، اگر هم روزی ،

مثل باران بارید 

یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا ،

چتر شادی وا کن 

و بگو با دل خود ،

که خدا هست ، خدا هست !

او همانی ست که در تارترین لحظه شب ، راه نورانی امید نشانم میداد ... 

او همانی ست که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ، غرق شادی باشد ...

دوست من ! غصه اگر هست ، بگو تا باشد  !

معنی خوشبختی ، بودن اندوه است ... !

این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور 

چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند

همه را با هم و با عشق بچین

ولی از یاد مبر :

پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خدا 

و در آن باز کسی میخواند

که خدا هست ، خدا هست !

و چرا غصه ؟! چرا ؟

​​​​​

پسندها (5)

نظرات (2)

زهرا‌بانوزهرا‌بانو
2 مهر 00 9:26
واییی چقدررر قشنگ بود، من عاشق اینجور شعرام، عالی بود عزیزم
ܩُـهـنـا♡
پاسخ
خیلی ممنون 🌹 آره منم خیلی خوشم میاد
سایهسایه
2 مهر 00 18:18
خیلی نازه
اجازه هست من کپیش کنم؟
ܩُـهـنـا♡
پاسخ
بله می تونید